جامعه ايران بعد از شکل گيري نهادي - سياسي صفويان بدست شاه اسمائيل اول براي دومين بار تحت فشار سياسي حکومت مجبور به تغيير مذهب شد .قبل از اين يک بار با زور شمشير اعراب بدوي مذهب ملي خود «زرتشت» را با تعاليم اوستايي به اسلام سني تغيير داده بود .صفويان براي اينکه جامعه زير نظر خلفاي مسلمان مستقر در استانبول قرار نگيرد و هويت ملي - ايراني را حفظ نمايند مجبور شدند مذهب کشور را از سني به شيعه تغيير دهند .براي اينکار به سراغ کساني رفتند که از تشيع ادعايي داشتند اما در اقليت بودند .من جمله به سراغ شيعيان جنوب لبنان که در کوههاي صور و صيدا پناه گرفته بودند.تعدادي از آنان را به ايران آوردند و نويد تشکيل حکومت شيعي را به آنان دادند .اما آنها اظهار داشتند "شيعه تا ظهور امام زمان تز حکومتي ندارد و حرام است تشکيل حکومت شيعي".بعد از مدتها مجادله توانستند نظر تعدادي از آنان را جلب نمايند و در نهايت اقدام به تغيير مذهب مردم ايران از اسلام سني به اسلام شيعي نمودند.دو ايل نظامي بنيان گذاشتند 1- ايل شاهسون 2 - ايل قزلباش .يکي براي حفاظت مرزها از تعرض دشمنان و ديگري براي شيعه کردن مردم با زور شلاق و بستن به فلک در صورت امتناع.(ضرب المثل مشهور ، پدرت را در مي آورم ، در فرهنگ عاميانه ما ريشه در آن عمل کرد دارد .هرگاه کسي که ادعا داشت تشيع را پذيرفته است پدرش که از دنيا ميرفت در صورت شک در پذيرش تشيع پدر وي را نبش قبر مي کردند تا ببينند به شيوه اهل سنت تدفين انجام شده است يا تشيع و نبش قبر براي بازماندگان ضمن ضايعه روحي و اجتماعي در صورت اثبات جرم گران تمام مي شد).صفويان براي جا انداختن تشيع تمام شيوه هاي گريه و زاري بازماندگان واقعه کربلا را جستجو و آنها را به نهادها و آيين هاي مذهبي و عزاداري ايرانيان بدل کردند.بطوريکه در آن اوان حتي در طول سال مراسمات عزاداري داير بود .و اين موجب شد ايرانيان سالهاي سال از فلسفه عزاداري چيزي ننويسند و نپرسند و کورکورانه تنها اقدام به آن نمايند .من معتقدم ترسي که صفويان ايجاد کردند امروزه ما را هم مطيع خود ساخته اند و تا کنون امر حکومتيشان ادامه داشته است .ايرانيان در دوره مشروطه گريزي براي فرار از حاکميت مطلقه داشتند .اما علماي زيرکي همچون نائيني و فضل الله و ... زود فهميدند که "نان روحانيت آجر مي شود" دست بکار شدند و پروژه مشروطه را به چالش و در نهايت به شکست کشيدند.در دوره پهلوي ها وضع کمي بهتر شد براي شکل گيري سکولارها زيرا رضا شاه اقدام به تخريب سمبل حجاب اجباري و لچک به سري نمود و اين زمينه حضور زنان را در اجتماع فراهم ساخت.در دوره پهلوي دوم با مهيا شدن حضور زنان نيروي اجتماعي قويتر شد و جامعه براي آزادبودن از حيث مذهب شرايط ايده آلي داشت .تنها مخالفت و قصد براندازي حکومت جرمي سنگين بود.آيت الله خميني با اتکا به تعاليم و عملکرد فضل الله نوري و مدرس و تعدادي ديگر اينبار به صراحت گفت : "اي آخوندها (روحانيت) اي قم اي نجف من اعلام خطر مي کنم" . ايشان زيرکانه مخالفين رژيم را هماهنگ کرد حتي کمونيست ها را هم براي مبارزه و داشتن سهمي در قدرت شريک کرد.و نهاد تن پرور و کم سواد روحانيت را به اوج خود رساند .جالبتر اينکه ايدئولوژي همان ايدئولوژي صفويه بود .چون نهادينه شده بود سالها ،و از طرفي ديگر زمينه بروز ايدئولوژي جديدي وجود نداشت.او گفت : "سياست ما عين ديانت ماست" و موفق هم شد .و اين پاياني بود بر سکولاريسم تا شروع جنبش سبز.جنبش سبز از درون اعتراض به تقلب در آرا درآمد.اما رفته رفته نهادينه شد و بارورتر.رهبران جنبش هوشمندانه با چند وجهي عمل کردن از حيث گشودن جبهه هاي مدني مختلف رژيم را غافلگير کردند ، براي مثال چند رهبري کردن جنبش با آقايان موسوي ،خاتمي وکروبي.اما کودتاچيان به نوشته بابک داد پروژه اي چند مرحله اي داشتند.
پروژه کودتاچيان در يک پلان کلی اين بود و هست:
· تقلب وسيع انتخاباتی و «تمديد احمدی نژاد»/ · بازداشت فعالان احزاب مؤثر اصلاح طلب و اعتراف گيری و تواب سازی از سران اين احزاب/ · حذف احزاب مؤثر اصلاح طلب/ · ايجاد دلسردی و خانه نشين کردن مردم/ · و سپس «حذف کامل» شخصيتهای اصلی و بزرگان اصلاح طلب در غياب ملت/ · ختم «جمهوريت» و برچيدن انتخابات بعد از رکورد زنی(!) ۸۵درصدی ۲۲ خرداد که به «رأی ۸۵درصدی مردم به نظام» تعبيرو مصادره اش کردند/ · شروع نظام شبه سلطنتی و حکومت اسلامی/. *1*
بنظر مي رسد رژيم به گمان توفيق در همه بخش ها بجز تشکيل حکومت اسلامي قصد دارد پا را فراتر از قبل بگذارد و حکومت مذهبي را کاملا تبديل به مذهب حکومتي يعني مذهب حاکم بر مردم نمايد .در اين زمينه صحبت هايي از فاطمه رجبي قابل تامل است :
فاطمه رجبی با تاکید بر اینکه «یکی از معضلات نظام جمهوری، همین رای گرفتن ها است» خواستار حذف پست ریاست جمهوری از کشور شد. وی در گفتگو با همشهری ماه افزود: «کشوری که رهبر و به خصوص رهبری ولایت فقیه با اختیارات تام دارد، رئیسجمهور همیشه یک معضل است، چرا که وقتی رهبری سیاستها و چهارچوب حرکت نظام را مشخص میکند، یک قدرت اجرایی به نام نخستوزیری باید این سیاستها را دنبال کند.»
اين اقدامات مي تواند فاجعه ديگري از نوع تسلط ديني باشد.اما جنبش سبز طي اين مدت ساکت نبوده است و روندي اميدوارکننده را طي کرده است .و همراه رهبران خود پيش آمده است .اخيرا عده اي بدليل تحليل رفتن اعتراضات نسبت به رهبران جنبش انتقاداتي دارند .آنها در تحليلهاي خود معتقد هستند اتکاي بيش از حد رهبران جنبش سبز بر آميزه هاي خميني با نام امام و حرکت بر بستر مناسبات ديني درون رژيمي ممکن است موجب انسداد حرکت جنبش شود .زيرا با رو شدن قتلهاي 1367 با آمريت آيت الله خميني ديدگاههاي وي ديگر در جامعه جايي ندارد و نوعي توسل به انديشه مترود و کهنه است . لذا بنظر مي رسد سکيولاريسم بر پايه انديشه اي نوين و ضرورت کارکردي بيش از پيش در حال ظهور و پرکردن خلع نبود انديشه قوي براي تداوم مبارزه .است .يک کلام ختم کلام .«حکومت غير ديني مي خواهيم .».بنا براين بايد پذيرفت که شکل گيري سکيولاريسم يک ضرورت است نه يک شکاف..کاربري ايران بالا.
*1*
http://www.iranian.com/main/2010/jun-12
*2*
http://www.sarkhat.com/fa/group/cxqsuey/)
پروژه کودتاچيان در يک پلان کلی اين بود و هست:
· تقلب وسيع انتخاباتی و «تمديد احمدی نژاد»/ · بازداشت فعالان احزاب مؤثر اصلاح طلب و اعتراف گيری و تواب سازی از سران اين احزاب/ · حذف احزاب مؤثر اصلاح طلب/ · ايجاد دلسردی و خانه نشين کردن مردم/ · و سپس «حذف کامل» شخصيتهای اصلی و بزرگان اصلاح طلب در غياب ملت/ · ختم «جمهوريت» و برچيدن انتخابات بعد از رکورد زنی(!) ۸۵درصدی ۲۲ خرداد که به «رأی ۸۵درصدی مردم به نظام» تعبيرو مصادره اش کردند/ · شروع نظام شبه سلطنتی و حکومت اسلامی/. *1*
بنظر مي رسد رژيم به گمان توفيق در همه بخش ها بجز تشکيل حکومت اسلامي قصد دارد پا را فراتر از قبل بگذارد و حکومت مذهبي را کاملا تبديل به مذهب حکومتي يعني مذهب حاکم بر مردم نمايد .در اين زمينه صحبت هايي از فاطمه رجبي قابل تامل است :
فاطمه رجبی با تاکید بر اینکه «یکی از معضلات نظام جمهوری، همین رای گرفتن ها است» خواستار حذف پست ریاست جمهوری از کشور شد. وی در گفتگو با همشهری ماه افزود: «کشوری که رهبر و به خصوص رهبری ولایت فقیه با اختیارات تام دارد، رئیسجمهور همیشه یک معضل است، چرا که وقتی رهبری سیاستها و چهارچوب حرکت نظام را مشخص میکند، یک قدرت اجرایی به نام نخستوزیری باید این سیاستها را دنبال کند.»
اين اقدامات مي تواند فاجعه ديگري از نوع تسلط ديني باشد.اما جنبش سبز طي اين مدت ساکت نبوده است و روندي اميدوارکننده را طي کرده است .و همراه رهبران خود پيش آمده است .اخيرا عده اي بدليل تحليل رفتن اعتراضات نسبت به رهبران جنبش انتقاداتي دارند .آنها در تحليلهاي خود معتقد هستند اتکاي بيش از حد رهبران جنبش سبز بر آميزه هاي خميني با نام امام و حرکت بر بستر مناسبات ديني درون رژيمي ممکن است موجب انسداد حرکت جنبش شود .زيرا با رو شدن قتلهاي 1367 با آمريت آيت الله خميني ديدگاههاي وي ديگر در جامعه جايي ندارد و نوعي توسل به انديشه مترود و کهنه است . لذا بنظر مي رسد سکيولاريسم بر پايه انديشه اي نوين و ضرورت کارکردي بيش از پيش در حال ظهور و پرکردن خلع نبود انديشه قوي براي تداوم مبارزه .است .يک کلام ختم کلام .«حکومت غير ديني مي خواهيم .».بنا براين بايد پذيرفت که شکل گيري سکيولاريسم يک ضرورت است نه يک شکاف..کاربري ايران بالا.
*1*
http://www.iranian.com/main/2010/jun-12
*2*
http://www.sarkhat.com/fa/group/cxqsuey/)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر